ز.روز معلم
زینب جونم!ساعت از یک شب هم گذشته.تو خوابی و خواهرت هم بالاخره با کلی گریه خوابید. فردا جشن روز معلم دارید.با بابا رفتی فروشگاه نجم.برای خانم نیازمند و خانم ورزشتون و خانم قرشی کادوی روز معلم خریدی.بابا تازه کادوشون کرده. عزیز و بابا جون پس فردا مشهد میرن و باید بریم پیش مادرجون بمونیم. تو هم که عشق قطار!دوباره هوایی شدی و بهم میگفتی باهاشون برم. خیلی دوست دارم مادر.
نویسنده :
طاهره
1:12