جشن دندونی مریم جون
دخترای خوبم!فردا جشن دندونی داریم
زینب جون!چون برای تو این جشن رو خیلی محدود و ساده برگزار کردم نمی خواستم برای مریم جون هم بگیرم
اما تو مثل همیشه نشون دادی که خواهر مهربونشی...
مریم جون !اولین دندونت 6ماهگی در اومد تا الان چهار تا مروارید خشگل داری
به دلایل مختلف تا الان جشنت عقب افتاد.
زینب جونم!تو که خیلی عجله داشتی قاطی کباب خورها بشی و چهار ماهگی مروارید دار شدی
مریم جون!گندم و برنج و...آمادست که باید رو سرت بریزیم.عزیز درست کرده
آش رو هم می پزه برات
حدود سی نفر مهمون داریم و تو خونه عزیز می گیریم .
تزئینات خیلی خیلی زیاد و این جور چیزای جانبی و در و دیوار پر تزئین که اسرافه نداریم گلم.
نذار به حساب مهم نبودنت برای ما.
معلوم نیس از سر سفره دندونی چی برمیداری مریم جون!
خواهر جون که قیچی برداشته بود و به قول خودش آرایشگر یا خیاط میشه!
زینب نازم!ممنون که پیشنهاد جشن دندونی برای خواهرت دادی.
مریم گلم!قدر خواهرجون رو بدونی ها!