مریممریم، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

برای گل مریمم

ز.شعر دخترم زینب ساخت مامان!برای یاوه ای که می شنیدم:اسمش را زینب نگذار!

ای که می گویی که زینب غم بود/من یقین کردم که علمت کم بود تو چه می دانی ز اسلام و ز دین/چشم دل را باز کن زینب ببین از برای گفته ات گو یک دلیل/ما رایت گفت او الا جمیل مردی مردان چو موری در برش/تو چه می دانی چه آمد بر سرش؟ کوه در پایش خجالت می کشد/طعم تلخ پست بودن می چشد نام او  بر  دخترم  بنهاده ام/تا  ابد با افتخار   استاده ام گر خدا روزی کند صد دخترم/نام آنها یک به یک زینب نهم
11 ارديبهشت 1393

ز.سخنی با خواهر بزرگتر

زینبم!خیلی خوشحالم که با خواهرت رابطه خیلی خوبی داری وقتی نازش می دهی و قربان صدقه اش می روی خدا را شکر می کنم شکر می کنم که مشکلی در زمینه حسادت با تو نداشته ام زینبم!به اندازه تمام بی خواهری های مادرت برای خواهرت خواهری کن... هنوز خدا را شاکرم که دعایم مستجاب شد و باز دختر به من عطا فرمود امیدوارم هماره یار و غمخوار هم باشیدوخدا را هرگز از خاطر نبرید...
10 ارديبهشت 1393

م.سرماخوردگی

مریم جونم امروز سرما خوردی خیلی غصه خوردم برات جشن دندونیت موند برای اول خرداد قرار بود پس فردا باشه هفته بعد عزیز مشهده.هفته بعد وفات حضرت زینبه.هفته بعدش اول خرداده زینبم مریمم !خیلی دوستتون دارم
10 ارديبهشت 1393

م.اولین حرف مامان به دختر گلش

سلام دختر نازم.دیگه علم پیشرفت کرده و دفتر خاطرات رایانه ای شده! ایشالا همون طور که خواهرجون دفتر خاطراتی داره که درموردش اونجا مطلب مینویسم برای تو هم این کار رو انجام میدم.اون یه لطف دیگه ای داره این دفتر خاطرات رایانه ای هم برای هر دوی شماست.باشه؟درمورد هر دوتون مینویسم.اما چون اسمش نی نی وبلاگه عنوانش اسم توئه دفتر خاطراتتون مبارک باشه گلهای قشنگم
10 ارديبهشت 1393